به گزارش مشرق، علیرضا قربانی کارشناس مسائل سیاسی در یادداشتی نوشت:
مشکل امروز اقتصاد کشور کمبود کدامیک است؟ عرضه سکه و دلار، یا عُرضه مدیریت بازار متلاطم؟ شاید لازم باشد کمی به گذشته برگردیم؛ هفتم خرداد سال 1392، چند روز مانده به انتخابات ریاستجمهوری که به روی کار آمدن دولت موسوم به «تدبیر وامید» منتهی شد، حسن روحانی در برنامه تبلیغاتی «با دوربین» شبکه اول تلویزیون ضمن معرفی سوابق خود، دیدگاههایش را درباره مسائل مختلف مطرح کرد. ازجمله نکات مهمی که هنوز در اذهان بعضی از ایرانیها باقیمانده یکی ادعای برخورداری از فضیلت دانش «حقوق» بود که میتوانست فرق قطعنامه شورای حکام و شورای امنیت با یک کاغذ معمولی را بفهمد و نتیجه آن در انعقاد برجام ظهور یافت و دیگری آنکه با طعنه به گذشتگان چنین اظهار شد که «ما نیاز به مشورت دانشگاه و کارشناسان داریم. مگر میتوان بهره بانکی را با یک نشستوبرخاست یکرقمی یا دورقمی کرد؟ مگر اقتصاد دستوری هم در دنیای امروز معنا و مفهومی دارد؟ مگر میتوان در یک «شعار» و برنامه تلویزیونی اعلام کرد نرخ دلار به 700 تومان تقلیل پیدا کند و بعد از چند ماه دلار به چند برابر افزایش پیدا کند؟
آقای روحانی در آن برنامه تبلیغاتی با طرح این پرسش که مشکل کجاست؟ اظهار داشت: «مشکل در عدم مشورت، خودشیفتگی، عدم استفاده از ابزار علمی برای اداره کشور و بیثباتیهاست.» پیش از آنهم سهم مشکل مدیریتی در اوضاع کشور، نسبت به تحریمها بسیار بیشتر خوانده شده بود.
یادداشت دیگری از علیرضا قربانی را بخوانید:
چند نکته در باب بمبهای دودزای رئیسجمهور
دو پیام مهم ایران به اروپا/ جاده صافکن فشار اقتصادی چیست؟
حالا اگر آینهای مقابل همان گفتهها گذاشته شود، همه آن ایرادها ازجمله مشورت ناپذیری، عدم استفاده از ابزار علمی، اتخاذ تصمیمهای غیر کارشناسی و احتمالاً «خودشیفتگی» مهمترین برچسبهایی است که به کارنامه عملکرد چندساله دولتی که قرار بود با تدبیر، امید بیافریند، میخورد. این در حالی است که ادعا میشد با برجام، دیوار تحریمها ترک خورده و مشکلات بانکی و فروش نفت و ... حل شده است.
درباره معطل کردن همه فرصتها و ظرفیتهای کشور بهپای برجام بدفرجام که متأسفانه هنوز هم چشم امید از آن قطع نشده، بسیار گفته و نوشتهاند و البته همچنان گوش شنوایی برای آن نیست، همچنان که همه اعتراضها و فریادها درباره ادامه و افزایش واردات بیرویهای که کمر تولید داخلی را شکست بیپاسخ مانده است. جالب است که یکی دیگر از طعنههای مشهور آقای روحانی به دولت پیش از خود این بود که «کارگران کارخانههای ما بیکار بودند اما برای کارخانههای چین اشتغال ایجاد کردیم!» (سخنرانی در ورزشگاه شهید شیرودی، 18 خرداد 92) اما بهجای اصلاح آن نقیصه، واردات کالاهای چینی از 60 هزار میلیارد تومان در 8 سال دولت قبل به حدود 140 هزار میلیارد تومان در دولت یازدهم رسید تا نتیجهاش همین وضعیتی باشد که امروز گریبان مردم را چسبیده است و افتخار به کاهش تورم، آنهم با آمارهایی که هرگز با واقعیات زندگی مردم نمیخواند، تنها بخش دارای قابلیت تبلیغ کارنامهای است که رکود سنگینش همیشه نادیده گرفتهشده است.
به نظر میرسد باورناپذیری نسبت به جنگ اقتصادی تمامعیار دشمن با ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی، عدم اعتقاد به توان داخلی، امید بستن شدید به موهومات رونق اقتصادی از مسیر اعتماد به بیگانه و رهاشدگی اقتصاد در کنار بیبرنامگی و بیعملی، فضایی ایجاد کرده است که مهمترین واکنش مدیران به گرانیهای افسارگسیخته، آن شده که بگویند: «گرانیها حباب است!» یا در مواجهه با وضعیت بازار ارز و سکه، مهمترین اقدام و سخن این باشد که «کمبود عرضه نداریم!»
البته تن دادن به تعیین قیمت تکلیفی دلار 4200 تومانی نشان داد که بخش زیادی از سرمایه ارزی کشور در پولپاشیهای بیحسابوکتاب ماههای پیش از انتخابات و سیاستهای غلط مدیریت ارزی هدر رفته و بهاصطلاح کفگیر به ته دیگ خورد تا لطیفه «دلار جهانگیری» وارد ادبیات اقتصادی ایران شود و حالا ظاهراً با تکرار شعار «کمبود عرضه نداریم» درباره وضعیت بازار سکه و طلا، همان بلا دارد بر سر ذخایر طلای کشور میآید؛ اما به نظر میرسد، مشکل اصلی جای دیگری غیر از «عرضه» است؛ مسئله، به واژه دیگری با همین نویسه مربوط است؛ «عُرضه».
مدیران اقتصادی کشور از حضور در جمع خبرنگاران خودداری کنند یا وعده نشستی برای بررسی گرانیها به هفته آینده موکول شود، برداشت عمومی شکل گرفته این است که اقتصاد کشور به حال خود رها شده است. اگر دیدگاههای منتقدان با توهین و ناسزا پاسخ دادهشده، انتقادات، نظرات و دیدگاههای اقتصاددانان حامی دولت هم نادیده گرفته میشود. اگر قبول کنیم که عمدی بر نارضاییتراشی و زمینهسازی برای تحمیل برجامهای دیگری بر ملت و نظام نیست، از کنار این واقعیت نمیتوان گذشت که عدم توانمندی تیم اقتصادی دولت با برنامههای نداشتهاش برای اداره کشور، مهمترین علت نابسامانیهای جاری زندگی مردم و اقتصاد مملکت است و متأسفانه چشمانداز روشنی هم برای کنترل اوضاع وجود ندارد.